نوشته شده توسط : مهران

بی وفایی کم گناهی نیست در دامان عشق

گفتی دوستت دارم...حتی بیشتر از چشمانم...ولی اکنون می فهمم از من بیزاری...

گفتی رهایت نمی کنم...حتی در لحظه های بی کسی...ولی اکنون میبینم چگونه رهایم کردی...

چه ساده از من گذشتی....

حتی ساده تر از گذشتن زمان بر روی دیوارهای خانه...

حتی ساده تر از گذشتن باد از کنار پنجره های بسته شده...

چه ساده رهایم کردی...

حتی ساده تر از رها شدن پرنده ای در آسمان

حتی ساده تر از رها شدن گیسوان عاشقی در باد...



:: بازدید از این مطلب : 34
|
امتیاز مطلب : 54
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : دو شنبه 18 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران

 

 

بنزین لیتری 700

چیه  چیزی شده ؟ چرا ساکتی ؟ / دوس داری بنزین بزنی با کارت کی ؟

شنیدم بنزین شده ۷۰۰ به تازگی ! / بنزینتو تقسیم نکنی با یکی !

میگی که رو کارت بنزینش حساسی ! / روش داری عقاید خیلی شیک و وسواسی !

اونقده اونو میخوای که اگه لیتری ۱۰۰ بنزین بدم بهت منو نشناسی



:: برچسب‌ها: شعر 2afm ,
:: بازدید از این مطلب : 47
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 17 بهمن 1398 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران

دم همه ی استقلالی ها گرم.



:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 دی 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران

 

قاصدک ...

 

شعر مرا از بر کن

 

بنشین روی نسیمی

 

که ز احساس  برون می آید

 

برو  آن گوشه باغ

 

سمت آن نرگس مست

 

که ز تنهایی خود دلتنگ است 

 

و بخوان در گوشش

 

و بگو باور کن

 

یک نفر یاد تو را

 

دمی از دل نبرد ...

 



:: بازدید از این مطلب : 22
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران

استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید:

به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟

شاگردان جواب دادند:

۵۰ گرم ، ۱۰۰ گرم ، ۱۵۰ گرم

استاد گفت:

من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟

شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.

استاد پرسید:

خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟

یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد.

حق با توست… حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟

شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.

استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟

شاگردان جواب دادند: نه

پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟

شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.

استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است.

اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید.

اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد خواهند آمد.

اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.

فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است.. اما مهم تر آن است که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.

به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!

نسیم من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروززمین بگذار



:: بازدید از این مطلب : 25
|
امتیاز مطلب : 41
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران

غمگین نی‌ام که خلق شمارند بد مرا

نزدیک می‌کند به خدا دست رد مرا

کیفیتم چو باده‌ی انگور شد زیاد

چندان که زد به فرق حوادث لگد مرا

ترسانده است چشم مرا خار انتقام

بازی نمی‌دهد گل روی سبد مرا



:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 43
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

میدونم اخراین قصه قشنگه میدونم اما هرلحظه خواندن این شعرها به یادت هستم



:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران

من درخودم شکستم اما چیزی نگفتم

همیشه تنها بودم اما چیزی نگفتم

یکروزاومدی گفتی منم درخود شکستم

سفره دل بازشد نفهمیده عاشق شد

امروزدیگه همه جا بانسیم بودم همراه

من هرلحظه  با اوبودم خودش خبرنداشت اش

نسیم من همیشه به من باورنمی داشت

اما تلاش من بود نسیم من بشناسه

یک بارم شده به حرف دلم گوش بده

اما دلش که پربودهیچ وقت باورنمی داشت

هرلحظه من را به  اسمان می بردش

دریک لحظه من را به اوج زمین می برد

اما یک عشق پاک بود من باورش داشتم

اسم براش نداشتم

چون اون یک فرشته بود

فرشته اسم نداره

عاشق شبها بود تاریک باشه و بس

نبیند یک دفعه کسی عیبی های امیدشو

منتظرش می شینم

نم نم باران دوست دارم

ساعتها اشک می ریزم اما کسی ندیده

اشک زیرباران وبس

همیشه با باران گریه من درامد

اما ندید هیچ کس این اشک چشم نه ابر

تقدیم به عشق ویارنسیم همیشه درکنارم



:: بازدید از این مطلب : 32
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران
عشق من عاشق شدی آواره باز دل شدی عاشقی درد دل سوزه دل تنگ دلم عاشق شدم باز با یک نگاه مستانه دیوانه شدم دوست داشتن ما هم شده سراب برای عشق ما هرکجا اشک مرا دیدی و خندیدی و گفتی دیوانه عشق منی انتظاردیدن اون نگاه ناز تو دیوانه کرددیوانه کرد هرروزی که اسمان ابری می شد نگاه من عاشقانه غمگین می شد اشک من درمی امد رنگین می شد یاد اون اسمان ابی یاد اون دریای ابی یاد اون رنگین کمان هفت رنگ همه انها فقط لحظه ای بود اما عشق هم دروغ بود یک لحظه می موند دل گرفته و اشک می ریزه چشمام نکن چشمای من هم عاشق شدن دروغ می گویند اشک های من واقعی نیست

:: بازدید از این مطلب : 29
|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهران

 عشق آغازگرزندگی است

عشق کورکننده بینای هاست

عشق دوری از عقل وهوش است

عشق لمس احساس زیبای هاست

عشق درداست وغم است ونیرنگ

عاشق نشو اگرشدی فراموشش نکن

عاشق نشو اگر شدی هم قسم نشو

عاشق نشو اگرشدی فریاد نزن دادنزن

عاشق نشو اگر شدی ترک اش نکن

باز من دیوانه عاشق شدم

بازمن یاد گذشته افتادم

اشک باران شد وغم دلم را شکست

دوستت دارم هرکجا هستی

 

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : یک شنبه 24 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد